به گزارش مشرق، بخش اول اين مصاحبه به شرح زير است:
* طبق قولي که به بچه هاي “قطعه ??″ داده ام، ابتدا سئوالات اين دوستان را از جنابعالي مي پرسم؛ بفرماييد سران فتنه را دقيقا چند نفر مي دانيد؟
- نشمردم!
* به عملکردتان در دوره وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي چه نمره اي مي دهيد؟
- نمره را بايد معلم بدهد که در اينجا معلمي که بايد نمره بدهد و قضاوت کند، علاوه بر مقامات بالادست من به عنوان وزير، مردم اند. همه مردم و نه گروه خاصي از مردم.
* بله اما نمره اي که خودتان به عملکردتان مي دهيد را نگفتيد!
- گفتم که!
* نگفتيد!
- آنچه خودم در اين باره مي توانم بگويم اين است؛ نسبت به گذشته وزارت، نه فقط نمره خوبي گرفتيم که به نوعي براي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، آبروداري کرديم اما در قياس با يک وزارت خانه آرماني براي فرهنگ و ارشاد اسلامي در جمهوري اسلامي، قطعا نمره ما با نمره ايده آل فاصله زيادي دارد.
* قبول داريد در دولتي مثل دولت آقاي احمدي نژاد، که بيشتر دغدغه هاي اقتصادي دارد، شما مسئوليت سخت ترين وزارت خانه را عهده دار شديد؟
- به اين معني مقايسه نکرده ام اما صرف نظر از اينکه سکان دار دولت چه کسي باشد، بر خلاف وزير فرهنگ، ديگر وزرا موضوعاتي را که با آن دست به گريبان اند، مثلا ? يا ? موضوع بيشتر نيست. البته همين موضوعات محدود در وسعت کشوري مثل ايران، شاخ و برگ زيادي پيدا مي کند اما سرفصل موضوعاتي که فلان وزارت خانه بايد پاسخگو باشد، از وزارت خانه اي مثل فرهنگ، بسيار کمتر است و اين در حالي است که وزير فرهنگ از سرفصل “نماز” تا سرشاخه “ساز” بايد جوابگوي ميليون ها آدمي باشد که اغلب، دست شان يک ترازو براي سنجش کارهاي فرهنگي شما دارند. شما مثلا نگاه کنيد؛ ما يک برق که بيشتر نداريم. برق رساني به سراسر کشور البته کار سختي است اما شما وقتي مي گويي تئاتر، اولين سئوالي که بايد جواب بدهي، اين است؛ کدام تئاتر؟! و اينجا به طرفه العيني هزار و يک ترازو پيدا مي شود؛ چرا شما سقاخانه درست کرده ايد؟! چرا شما به نام تئاتر، تعزيه گرفته ايد؟! چرا شما به فلان تئاتر مجوز داده ايد؟! چرا مجوز نداده ايد؟! چرا بساط سوت و کف راه انداخته ايد؟! چرا به بچه حزب اللهي ها آزادي نمي دهيد؟! چرا فقط به ايشان آزادي مي دهيد؟!… و چرا و چرا؟؟
* چرا؟!
- در اين حوزه “صاحب نظر” زياد است؛ “نظر صائب” کم است!
* با اين حساب از پذيرفتن اين مسئوليت پشيمان نيستيد؟
- اولا خطر کردن براي انسان خودش يکي از موجبات کمال است. گفت: “مهتري گر به کام شير در است؛ شو خطر کن، ز کام شير بجو”. سختي يک کار، دليلي براي عقب نشيني از آن کار نمي شود. به هر شکل، يکي بايد وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي باشد ديگر! دلسوزي براي انقلاب اسلامي، با شانه خالي کردن از زير بار مسئوليت هاي ولو سنگين، همخواني ندارد.
* دوستان قطعه ?? همين سئوال را به نحو ديگري هم از شما پرسيده اند؛ آيا اگر الان باز هم آقاي احمدي نژاد به شما پيشنهاد وزارت فرهنگ را بدهد، قبول مي کنيد؟! بگذريم که اگر الان احمدي نژاد هم بخواهد چنين پيشنهادي بدهد، عده اي ديگر آن را وتو مي کنند!
- من جداي از اداره وزارت خانه فرهنگ، تجربيات ديگري هم کسب کرده ام که آنها مرا راهبري مي کند که چنين پيشنهاد فرضي اي را بپذيرم يا نه. اين را در حاشيه، با ادبياتي متفاوت و شايد بي ارتباط با سئوال بچه هاي قطعه ?? مي خواهم بگويم: “گاهي پذيرفتن سنگين ترين مسئوليت، مترادف است با شانه خالي نکردن از زير بار “نه” گفتن!” منتهي آن اول که در عالم واقع و نه فرض و خيال، به چنين پيشنهادي “آري” گفتم، تجربيات جديد خود را نداشتم اما الان با داشته هاي تازه خود، مي بينم که بهترين جايي که مي توانم در آن پايگاه به جايگاه رفيع جمهوري اسلامي کمک کنم، قطعا وزارت فرهنگ و ارشاد نيست. الان بهترين کار براي من…
* هميني است که داريد الان انجام مي دهيد!
- اين است که گره هاي ذهني جواناني را باز کنم که بعضا مي توانند بهترين ها براي رشد اين کشور باشند اما اسير برخي توهمات و پاره اي مشغوليات غلط فکري و سياسي شده اند.
* من خودم جزء همان کساني هستم که معتقدم “محمدحسين صفار” با اين کاري که هم اکنون به آن مشغول است، مفيدتر از “دکتر هرندي” وزير فرهنگ است. يکي هم به اين دليل که الان “حاج آقاي خودمان” را بيشتر از “وزير اين و آن” در آن زمان زيارت مي کنم! به هر حال “استاد” کمتر از “وزير” جلسه دارد! صداي شما رسانه اي است که الان از دوره وزارت، رساتر به گوش من مي رسد. اين البته حرف خيلي هاست!
- اين قضاوت ها حتما با محاسبه يک سري شاخص ها صورت مي پذيرد ولي وزارت خانه اي که من مسئولش بودم، علاوه بر کارهاي اداري که وزير بهتر است خودش را هزينه اين کارها نکند، کارهايي هم داشت که دقيقا و عينا از جنس “رسانه” بود. رسانه اي به نام مسجد، رسانه اي به نام سينما، رسانه اي به نام هنرهاي تجسمي، انواع و اقسام رسانه هاي مکتوب، رسانه اي مطبوع به نام کتاب. اينها همه رسانه است. من در زمان وزارت هم، صدايم اغلب از جنس همين رسانه اي بود که شما البته با لطف مضاعف گفتي.
* قطعه ?? اي ها از شما پرسيده اند؛ عملکرد آقاي حسيني را چگونه ارزيابي مي کنيد؟
- آقاي حسيني از دوستان قديمي بنده است. لااقل از سال ?? به اين سو با ايشان کم و بيش آشنا بوده ام. در اينکه در وجود ايشان انگيزه هاي خير، شعله مي کشد، ترديدي ندارم و هميشه ايشان را دعا مي کنم که در کارشان، با وجود فشارهايي که مزيد بر کارهاي جاري اين وزارت خانه براي شخص وزير، مسائل حاشيه اي درست مي کند، موفق باشند… ببين؛ اين کلمات را با دقت گفتم ها!
* جناب استاد! من هم با “دقت” مي خواهم سئوال بعدي را که البته سئوال خودم و نه بچه هاي قطعه از شماست، بپرسم؛ آيا اين “فشارهاي مزيد” باعث نشد آقاي حسيني به عنوان وزير جديد با شما به عنوان وزير قبلي مشورت کند؟ ببينيد؛ اين سئوال را با دقت پرسيدم ها!
- بله خب، ايشان مشورت کرد و من ايشان را در درجه اول تشويق کردم به پذيرش اين مسئوليت و البته در درجه مهم دوم به ايشان گفتم که بزنگاه هاي خطر کجاست. حتي قبل از آنکه وزير بعد از خودم معلوم باشد، جمله اي گفتم که در مطبوعات زياد نقل شد. من گفتم: خدا به داد وزير بعدي فرهنگ و ارشاد اسلامي برسد که با اين تقاضاهاي معارض و متضاد با هم، اگر نتواند ميان فرهنگ فرنگ و افراط در ارشاد، ميان تفريط و تندروي، صراط مستقيم خود را پيدا کند. وزير فرهنگ و ارشاد، جداي از آنکه چه کسي باشد بايد دعا کند که ميان تلقي هاي ناصحيح از “فرهنگ” و “ارشاد” منگنه نشود. من اما الان حرف ديگري هم مي خواهم بزنم که البته اين حرف را با برادر خوبم آقاي حسيني در ميان گذاشتم و آن اين بود؛ از همان اول بايد بداني که با چه معيار و ملاک و محکي مي خواهي اين وزارت خانه را اداره کني؟ يعني در ميان اين همه صاحب نظر، لاجرم نظر يکي بايد برايت صائب باشد، تا هم کارت را انجام دهي و هم سرانجام کارت خوب باشد. عيبي ندارد تاکتيک آدم عوض شود اما معيار نبايد دستخوش تغيير شود. اين نکته به خصوص براي وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي نکته بسيار مهمي است. معيار اگر مدام عوض شود، من وزير يک روز خواهان حذف يک سکانس کوتاه از فلان فيلم از زاويه دغدغه هاي انقلابي مي شوم و روز ديگر همان فيلم را با ريز و درشت محتوايش حمايت مي کنم! اين را شما از يک فيلم سينمايي، به کل مقوله فرهنگ تسري بدهيد، ببينيد چه ملغمه اي مي شود.
* از شما پرسيده اند؛ وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي رئيس جمهور بوديد يا وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي رهبر؟
- ان شاء الله رابطه سران قوا با رهبر انقلاب به گونه اي باشد که هيچ کدامش آنچنان فرقي با هم نداشته باشد، که اغلب همين طور است اما خود رئيس جمهور هم، جداي از آنکه کدام بزرگوار باشد، رئيس آن جمهوري است که آحادش، قبل از راي به رياست ايشان، راي به ولايت عمود خيمه نظام داده اند. هر راي در هر صندوق و در هر انتخابات اين نظام الهي، قبل از تاييد “الف” و “ب”، راي “آري” به اصل نظام جمهوري اسلامي است و اصل اين نظام، يعني رهبر حکيم انقلاب. يعني ولايت فقيه و مصداق آن حضرت “آقا”. بر همين اساس، من که وزير “آقا” بودم، بماند، خود دکتر احمدي نژاد هم در اصل وزير ايشان هستند. هر مسئولي در جمهوري اسلامي ذيل ولايت فقيه تعريف مي شود.
* “وزير رهبر”، انگار تعبير تازه اي است!
- سران قوا جملگي وزاي رهبر هستند. “وزير” البته نه به معناي متعارف کلمه، بلکه به معناي درست کلمه. اين حرف من کاملا منطبق بر قانون اساسي است. اگر طبق اين قانون، مسئوليت بزرگ و اداره کلان جامعه با رهبر است، پس کابينه دولت و صحن مجلس و دفتر فلان نهاد و مکان بهمان ارگان، قبل از هر جايي “بيت رهبري” است و ستون و پي و اساس اين ملک و مملکت، رهبري است. اين سخن اما تکمله اي واجب دارد و آن اينکه ضعف و قصوري اگر هست، اتفاقا به خاطر فاصله گرفتن از نسخه اي است که رهبر براي راه پيش رو مي پيچد. هر جا کردار مسئولين با گفتار رهبر موانست بيشتري داشته، ما ديده ايم و به کرات در اين ساليان تجربه کرده ايم که آنجا، فتح و پيروزي بيشتر بوده و به هر مقدار که ما با نسخه اصلي و اصيل علاج خود، زاويه پيدا کرده ايم، مختصر امراضي که داريم، کاري تر شده است. هر وزيري در درجه اول، مسئول به ثمر رساندن بخشي کوچک از کار بزرگي است، که مسئوليت کل آن کار با رهبر انقلاب است. پس آن تفکيک که در سئوال شما به آن اشاره شد، هرگز درست نيست. مشروعيت هر جايگاهي که با راي مردم، مقبول مي شود، منوط به تنفيذ رهبر است؛ هر جايگاهي. بنابراين اگر روزي، وزيري، وکيلي، مديري، مسئولي، کاري را با علم بر اينکه عدم رضايت نائب امام زمان در انجام آن است، مرتکب شود، ادامه مسئوليتش در آن جايگاه، شرعا حرام است
* از اهالي قطعه ?? خواهري گفته بودند؛ همان طور که شما دل تان براي هاشمي دهه ?? تنگ شده، ما هم دل مان براي هرندي کيهان تنگ شده. در امتداد اين جمله، سئوال مشخص من از شما اين است؛ آيا قصد برگشتن به عالم مطبوعات را نداريد؟
- نمي دانم اين خواهر محترم با چه انگيزه اي اين جمله را گفته اند، چون من از اين جمله ? برداشت دارم که متاسفانه در سئوال مشخص شما فقط به يک برداشت اشاره شده بود. لذا اگر منظور ايشان اين است که من هم مثل برخي بزرگان، با گذشته خود “فاصله” پيدا کرده ام، خودم حداقل چنين باوري ندارم. من همان هرندي کيهان ام.